یک سال از آن انفجار مهيب گذشت، يک سال از دردی عظیم و یک سال در انتظار انتقام سخت. و یک سال هر شب ساعت ۱:۲۰ را خون گریستیم.
به گزارش “دانشجونیوز“؛ زینب حسن پور/ یک سال گذشت، یک سال از آن انفجار مهيب، يک سال از دردی عظیم و یک سال در انتظار انتقام سخت و یک سال هر شب ۱:۲۰ دقیقه ها را خون گریستیم…!
سردار دلها، حاج قاسم عزیز! یک سال بدون شما چه تلخ گذشت. نمی دانم در آخرین نماز شبت چه دعایی کردی و چه از خدایت طلب کردی که پیکرت اینگونه عرباً عربا شد و روح مطهرت سبکبال به آسمان ها به پرواز در آمد؛ چرا که تو آسمانی بودی و این زمین خاکی برای وجود ارزشمندت بسیار کوچک.
وَ عندَ رَبهُم یَرزقون
چقدر روزهای سختی را گذراندیم، گویا جهان به تلاطم افتاد، از روزی که دست شما قطع شد، دستهامان از هم جدا شد. هنوز هم نتوانسته ایم نبودنت را باور کنیم؛ چرا که دلمان به وجودت گرم بود، کاش آن صبوری و آرامش نگاهت را به این دلهای طوفان زده مان هديه می کردی تا کمی آرام بگیریم؛ اما نمی شود، تا انتقام خونت را نگرفته ایم و تا کوردلان را به سزای اعمال جنایتکارانه شان نرسانیم؛ آتش درونمان خاموش نمی شود، خودت بیا و بگو چه باید کرد؟
بازهم از تاکتیک های رزمی بگو تا عملیاتی دیگر را با موفقیت به انجام برسانیم و داعشیان زمان را نابود کنیم و پرچم اسلام را بگسترانیم.
ای یار دیرینه رهبرم؛ حتی دل آقایمان هم در عزایت خون شد، فدای آن اشک هایشان که در فراقت ریختند. این اشک ها خط قرمز ما بود و حال در انتظار جوابی قاطع هستیم تا تاوان این شرارت بزرگ را به شایسته ترین روش ممکن از دشمنان قسم خورده اسلام بازستانیم.
می دانم که صدایمان را می شنوی، دعایمان کن.
سردار دلها، دلمان برایت بسی تنگ است، نظری... عنایتی…
انتهای پیام/
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.
طراحی و توسعه :تپا