بزرگ شدم، قد کشیدم، تفکرم رشد کرد و وقتی با آن ۱۲ ستاره ی درخشان تر از خورشید آشنا شدم، فهمیدم خورشید در برابر آنها یه شمع کوچک است.
به گزارش “دانشجونیوز“؛ وقتی خیلی بچه بودم در رویای کودکانه ام خورشید را درخشان ترین ستاره می دانستم و با او حرف می زدم.
روزی به مادر گفتم مادر درخشان تر از خورشید هم در دنیا وجود دارد؟! مادرم گفت: آری ما در دنیا ۱۲ خورشید درخشان داریم. آن روز ها منظورش را راستش را بخواهید درک نمی کردم، بزرگ شدم، قد کشیدم، تفکرم رشد کرد و وقتی با آن ۱۲ ستاره ی درخشان تر از خورشید آشنا شدم، فهمیدم خورشید در برابر آنها یه شمع کوچک است.
یکی از این ستاره ها توجه ام را جلب کرد اسمش قشنگ بود، برای همین خواستم بیشتر در موردش بدانم… اسمش هادی است و به معنای “هدایت”. دانستم شما در بچگی به امامت رسیدید و شمع شب های تار مدینه شدید تا هر که راه را گم می کند به یمن برکت شما سر به راه شود.
با یاد شما هادی دلها، دلهای یخ زده و سخت نرم می شود. جالب است که علم انسان که برای کمک به دیگران است دلیل مرگ خود آن شخص باشد؛ وقتی دشمن کور دل باشد، کمتر از این را نمی توان انتظار داشت.
هر جا که عاقلان درنگ کردند و به کوردلان فرصت دادند آنها جاهلی کردند و بیشتر لغزیدند. وقتی داستان زندگیتان را می خوانم قلبم مالامال از درد می شود.
پاک ترین انسان عالم را چرا باید با زهر مسموم کرد؟! پدرم می گوید هر چقدر انسان اموال داشته باشد و پول، هیچ کدام را نمی تواند به آن دنیا ببرد و عزرائیل در کارش پارتی بازی نیست، هر که وقت مرگش رسیده باشد میمرد، پس چرا باید حق یک نفر را پایمال کرد که هیچ، مجبورش کنی به یک شهر دیگر بیاید که هیچ، زندگی را برایش خفقان کرد که هیچ، حتی مسمومش کنی…! این دیگر زیادی است.
خیلی دلم می خواهد بدانم چگونه در قبر آرام خوابیدند آن ها که به هادی دلها ستم کردند؟ تصور می کردنند چراغ شب های تار مدینه خاموش می شود؛ اما او ستاره شد تا عالم را روشن کند.
انتهای پیام/
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.
طراحی و توسعه :تپا