درست که دو فاطمیه گذشت و جای «مالک اشتر» خالیست در حسینیهی امام، لکن دیر نیست که عمود خیمهی سیاه معاویه بیفتد و کاخِ سفیدِ آروزهای فائزهها و زیباکلامها ویران شود.
بلاتشبیه، حضرات حافظهی ملت را مثل ماهیگُلی فرض کردهاند و دوباره صلح تجویز میکنند و هیچ به روی خودشان نمیآورند که شهید هستهایِ هفتهی قبل، ماحصلِ درسِ مذاکرهی همینجماعت از واقعهی کربلاست!
دیگر امیدی به این دولت که نیست؛ به جایی رسیدهایم که اقتصاددان حامی حضرات هم زبان به طعن و لعن باز کرده که «چوب خشک هم بود تا حالا کاری میکرد و حرکتی میزد».
اگر متمدن بودن معنیاش توهین به «خیرالبشر» است، ما به جهان سومی بودنمان مفتخریم و عطای توسعهی غربی را به لقایش میبخشیم. و سرمان را بالا میگیریم که اذان صلاةمان مزین به اسم «رسولالله» است.
ما دو قبله داریم. یکی سوی《بیتالله الحرام》و یکی هم سمت《بینالحرمین》. و از روزگار قدیم، پویش داشتیم رو به کربلا که هر صبح دست به سینه بایستیم و سلام بدهیم.
بنا نبود در طلیعهی «گام دوم انقلاب» دادِ کارگرها بلند شود و سفرهی مردم کوچکتر شود و کولبرها بمیرند. باور کنید قرار نیست الیالابد نحسی و نفهمی را گردن «اصلاحات» بیندازیم.
کدام ادای خاتمی و دار و دستهاش را حماسی یافتهاید که اینگونه عِرض خود میبرید و زحمت ما میدارید دقیقاً؟! نکند دلخوش شدهاید به گفتگویتمدنها؟! رسماً چیز فرضتان کردهاند حضرات... ساده! و الّا همانهایی که دست میزدند و هورا میکشیدند برایتان، در همان دوران طلایی اصلاحات، اسمتان را گذاشتند محور شرارت...